00:00
04:14
اي تير غمت را دل عشاق نشانه
جمعي به تو مشغول، تو غايب ز ميانه
در ميكده غافل، در مدرسه عاقل، در صومعه عابد
هم سوخته ی خاكي، هم بيدل افلاكي، هم ساكن مسجد
♪
زاهد سوي مسجد شد، من جانب خمار
من يار طلب كردم، او جلوه گه يار
حاجي به ره كعبه، من راهي ديدار
پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد
يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد
در ميكده، غافل در مدرسه عاقل، در صومعه عابد
هم سوخته ی خاكي، هم بيدل افلاكي، هم ساكن مسجد
♪
ديوانه منم من كه روم خانه به خانه
هر در كه زنم خانه، تويي تو
در خانه تويي، پرتو كاشانه تويي تو
در ميكده و دير، جانانه تويي تو
مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو
مقصود تويي كعبه و بتخانه بهانه
ديوانه منم، من كه روم خانه به خانه
اي تير غمت را دل عشاق نشانه
جمعي به تو مشغول، تو غايب ز ميانه
در ميكده غافل، در مدرسه عاقل، در صومعه عابد
هم سوخته ی خاكي، هم بيدل افلاكي، هم ساكن مسجد
(در ميكده غافل، در مدرسه عاقل، در صومعه عابد)
(هم سوخته خاكي، هم بيدل افلاكي، هم ساكن مسجد)